خورشیدیان خاک نشین

خورشیدیان خاک نشین

بسم الله الرحمن الرحیم

#معرفی_گروه سرود طاها

#کانون فرهنگی هنری طاها

🔸توضیح اجمالی

تربیت نیروهای تراز نظام و کارآمد در عرصه های اجتماعی

توسعه چرخه تعلیم و تربیت این نیروها با استفاده از خروجی های ایجاد شده

راهبرد دوم به قدری اهمیت دارد که به جرئت می توان گفت در صورت توفیق می توان امیدوار بود، چرخه تعلیم و تربیت به تربیت بخش عمده ای از  بدنه موثر و متدین در سطح کشور منجر شود.

پس از تحقیق و جمع آوری تجربیات و نظریات اسلامی ثمربخش پیرامون حوزه تعلیم و تربیت سیاستهای راهبردی زیر به عنوان ارکان اصلی تربیت در طرح ریزی کانون فرهنگی هنری طاها پی ریزی شد .


🔸شروع فعالیت تربیتی از سنین اثر پذیری

🔸مربی محوری

🔸ارتباط مستمر و کارا با اولیا

🔸تلفیق فرهنگ بسیج، حوزه و به روز بودن دانشگاهی

🔸جمع گرایی و نگاه به مسأله تربیت به مثابه یک جریان دائمی و فراگیر در سراسر پیکره مجموعه

#اما_این_تمام_ماجرا_نیست



۰ نظر ۱۵ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۲
سید ابوالفضل رزم آیین

خدا را دوست دارم، به خاطر این که با هر username که باشم، من را connect می‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که تا خودم نخواهم مرا D.C نمی‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که با یک delete هر چی را بخواهم پاک می‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که این همه friend برای من add می‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که این همه wallpaper که update می‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که با این که خیلی بدم من را log off نمی‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که همه چیز من را می‌داند ولی SEND TO ALL نمی‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که می‌گذارد هرجایی که می‌خواهم Invisibel بروم… خدا را دوست دارم، به خاطر این که همیشه جزء friend‌هام می‌ماند و من را delete و ignore نمی‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که همیشه اجازه ی undo کردن را به من می‌دهد… خدا را دوست دارم، به خاطر این که آن من را install کرده است… خدا را دوست دارم، به خاطر این که هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی‌دهد… خدا را دوست دارم، به خاطر این که اراده کنم، ON می‌شود و من می‌توانم باهاش حرف بزنم… خدا را دوست دارم، به خاطر این که دلش را می‌شکنم، اما او باز من را می‌بخشد و shout down ام نمی‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که password اش را هیچ وقت یادم نمی‌رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم… خدا را دوست دارم، به خاطر این که تلفنش همیشه آنتن می‌دهد… خدا را دوست دارم، به خاطر این که شماره اش همیشه در شبکه موجود است… خدا را دوست دارم، به خاطر این که هیچ وقت پیغام no response to نمی‌دهد… خدا را دوست دارم، به خاطر این که هرگز گوشی اش را خاموش نمی‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که هیچ وقت ویروسی نمی‌شود و همیشه سالم است… خدا را دوست دارم، به خاطر این که هیچ وقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم… خدا را دوست دارم، به خاطر این که آهنگ حرف‌هاش همیشه من را آرام می‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که نامه‌هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست… خدا را دوست دارم، بخاطر این که وسط حرف زدن نمی‌گوید: وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می‌زنم… خدا را دوست دارم، به خاطر این که من را برای خودم می‌خواهد، نه خودش… خدا را دوست دارم، به خاطر این که همیشه وقت دارد حرف‌هایم را بشنود… خدا را دوست دارم، به خاطر این که فقط وقت بی کاریش یاد من نمی‌افتد… خدا را دوست دارم، به خاطر این که می‌توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که… خدا را دوست دارم، به خاطر این که همیشه پیشم می‌ماند و من را تنها نمی‌گذارد، دوست داشتنش ابدی است… خدا را دوست دارم، به خاطر این که می‌توانم احساسم را راحت بگویم، نه اصلاً نیازی نیست بگویم، خودش می‌تواند نگفته، حرف ام را بخواند.. خدا را دوست دارم، به خاطر این که به من می‌گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی‌کند… خدا را دوست دارم، به خاطر این که تنها کسی است که می‌توانی جلوش بدون این که خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده… خدا را دوست دارم، به خاطر این که می‌گذارد دوستش داشته باشم، وقتی می‌دانم لیاقت آن را ندارم… خدا را دوست دارم، به خاطر این که از من می‌پذیرد که بگویم: خدا را دوست دارم…

۰ نظر ۰۹ مهر ۹۲ ، ۲۰:۴۰
سید ابوالفضل رزم آیین
۰ نظر ۱۷ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۵۱
سید ابوالفضل رزم آیین
۰ نظر ۱۷ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۴۹
سید ابوالفضل رزم آیین

کمک شبانه و پنهانی

خاندان گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اصل وجود و بخشش بودند. از این رو، به مردم در برطرف ساختن مشکلات آنان توجه و عنایتی خاص داشتند. این عنایت تا بدان اندازه بود که گاهی موارد خود گرسنه می ماندند، اما دیگران را سیر می کردند. نمونه ی آشکار آن را می توان در ذیل سوره ی « هل اتی » به خوبی دریافت.

* الغدیر جلد 3 صفحه ی 107 تا 111 ؛ احقاق الحق جلد 3 صفحه ی 117 تا 175

خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این کارها را برای به دست آوردن شهرت و عنوان در میان مردم انجام نمی دادند، بلکه هدف آن بزرگواران رضایت پروردگار و دوستی و کسب محبوبیت در پیشگاه خداوند بوده است. از این رو، در سوره ی «هل اتی» بدین حقیقت تصریح شده و خداوند در همین راستا در آیه ی 9 سوره ی انسان چنین می فرمایند:

 

انما نطعمکم لوجه الله


آری! امامان شیعه علیهم السلام در تاریکی شب آذوقه و نان مستمندان را بر دوش می کشیدند و به سرای آنان می رفتند و کمک می نمودند.  امام رضا علیه السلام نیز راه نیاکانش را ادامه می داد.

ابراهیم بن عباس آن گاه که ویژگی های اخلاقی امام رضا علیه السلام را بر می شمارد، در قسمتی از آن می گوید:

کار خیر و انفاق پنهان فراوان داشت و بیشتر در شب های تاریک مخفیانه به فقیران کمک می کرد.

* عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد 2 صفحه ی 184 ؛ بحارالانوار جلد 49 صفحه ی 91 ؛ اعیان الشیعه جلد 2 صفحه ی 15

آری؛ چه بسیار از شب های تاریک که او غذای محرومان را در زنبیلی بر دوش کشیده و به همانند نیاکان بزرگوارش، به در خانه ی آنان می رفت و چه بسیار از افراد دیگر بودند که از محل کمک رسانی های امام زندگی می کردند؛ ولی خود خبر نداشتند که آب و نان آن ها از کجا می رسد. درآمدهایی که از جهات گوناگون به امام علیه السلام می رسید، صرف تبلیغ دین و صرف همین افراد می گردید.

* در مکتب عالم آل محمد  صفحه ی 185

 

کمک به اندازه ی توانایی

ابراهیم بن عباس گوید: هرکس از امام رضا علیه السلام درخواستی داشت، تا آن جا که قدرت و توانایی داشت، خواسته او را برآورده می ساخت.

* عیون اخبارالرضا علیه السلام جلد 2 صفحه 148 حدیث 7

یعقوب بن اسحاق نوبختی گوید: مردی خدمت امام رضا علیه السلام رسید و عرض کرد: به اندازه ی شخصیت و مقام خود به من چیزی عنایت فرما.

امام فرمود: با این شرایط برای من امکان ندارد.

آن مرد گفت: پس به اندازه ی مقام و موقعیت من عطا فرما!

امام فرمود: این کار را انجام می دهم. آن گاه به غلام خود نگاه کرد و فرمود: دویست دینار به این مرد بده!

* مناقب ابن شهرآشوب جلد 4 صفحه ی 360 ؛ اعیان الشیعه جلد 2 صفحه ی 15

 

بخشش به خانواده خود

امام رضا علیه السلام در دوران زندانی بودن طولانی پدر گرامیش مراقب خواهران و برادران و خانواده ی خود بود و در جهت حفظ و نگهداری آنان از خطرات و برای آسایش و راحتی آنان شب ها در دهلیز خانه ی می خوابید، تا اگر خطری متوجه آنان باشد، نخست متوجه او گردد.

* اثبات الوصیه صفحه ی 151

محمد بن عیسی گوید: حضرت رضا علیه السلام فرمود: هنگامی که خواستند مرا از مدینه بیرون برند، من خانواده خود را گرد آوردم، و به آنان دستور دادم بر من گریه کنند، تا من گریه و زاری آن ها را بشنوم، سپس از آنان جدا شدم و دوازده هزار دینار برای آن ها گذاشتم، آن گاه فرمود: من به سفری می روم که دیگر به سوی اهل و عیال خود باز نخواهم گشت.

* مناقب ابن شهر آشوب جلد 4 صفحه ی 196 ؛ دلایل الامامه صفحه ی 176

 

جود و بخشش به شیعیان

امام رضا علیه السلام در گفتگوی خود با بزنطی می فرماید:

دارنده ی نعمت، در آزمون بزرگی است، زیرا خداوند حقوق خود را، در نعمتی که به او داده، واجب ساخته است. به خدا سوگند! نعمت هایی از خداوند عزوجل نزد من است و من پیوسته از این بابت بیمناکم (و دست خود را تکان داد) تا آن گاه که حقوقی را، که خداوند بر من واجب ساخته است ادا کرده باشم.

گفتم: فدایت شوم تو با این جلالقت قدر، از این بیم داری؟

فرمود: بلی. ستایش می کنم پروردگارم را بر آن چه به من منت نهاده است.

* اصول کافی جلد 3 صفحه ی 502

احسان و بخشش امام علیه السلام از همین منشاء ایمان و مبدا خیر، که مبتنی بر مشارکت خداوند در اموال و نعمت ها و بخشش های او، و بر مبنای فضل و کرمی که درباره ی وی ارزانی داشته است سرچشمه می گیرد اما حقوقی که خداوند واجب فرموده و امام علیه السلام در این حدیث به آن اشاره کرده، همان دستگیری بینوایان و تهیدستان است.

 

فرستادن پول برای بزنطی

احمد بن ابی نصر بزنطی گوید: امام رضا علیه السلام زنبیلی برای من فرستاد که در آن تعدادی دینار و یک جلد قرآن مجید بود.

* اخبار و آثار حضرت رضا علیه السلام صفحه ی 79

 

دادن لباس و پول به ریان

معمر بن خلاد گوید: ریان بن صلت گفت: دوست دارم از امام رضا علیه السلام اجازه بگیری تا نزد آن حضرت بروم و از لباس های خاص او بگیرم. امام اجازه داد و جامعه و درهم نیز به وی بخشید.

* اعلام الوری صفحه ی 310 ؛ دلایل الامامه صفحه ی 191

 

کمک به حیوانات

دامنه ی حمایت امام رضا علیه السلام همگان را شامل می گردید. حتی او از حیوانات حمایت می کرد. از این رو، اگر می دید حیوانی در معرض آسیب می باشد، از او دفاع می کرد.

* بصائر الدرجات جزو 7

۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۵۸
سید ابوالفضل رزم آیین

راوى: حسین بن موسى

از شما چه پنهان شک داشتم. نه به شخص امام رضا(ع) نه!... فقط باورم نمى‏شد که واقعا امامان معصوم، بتوانند قبل از اتفاقات از همه چیز اطلاع داشته باشند.

آن روز صبح به همراه امام رضا(ع) از مدینه خارج شدیم.

در راه فکر کردم که چقدر خوب مى‏شد اگر مى‏توانستم امام را آزمایش کنم.

در همین فکرها بودم که امام پرسیدند:

«حسین!... چیزى همراه دارى که از باران در امان بمانى؟!»

فکر کردم که امام با من شوخى مى‏کند، اما به صورتش که نگاه کردم، اثرى از شوخى ندیدم . با تردید گفتم: «فرمودید باران؟! امروز که حتى یک لکه ابر هم در آسمان نیست...»

هنوز حرفم تمام نشده بود که با قطره‏اى باران که روى صورتم نشست، مات و مبهوت ماندم .

سرم را که بالا گرفتم، زبانم بند آمد. ابرهاى سیاه از گوشه و کنار آسمان به طرف ما مى‏آمدند و جایى درست بالاى سر ما، درهم مى‏پیچیدند. بعد از چند لحظه آن قدر باران شدید شد که مجبور شدیم به شهر برگردیم.

۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۲۲
سید ابوالفضل رزم آیین